به گزارش خبرداغ به نقل از فارس: برخی فعالین و رسانهها از روز دوم خرداد 76 بهعنوان روز تولد جریان اصلاحات نام میبرند. اکنون حدود 25 سال از آن تاریخ سپریشده است. در این 25 سال، کارنامه جریان اصلاحات در مقاطع مختلف بارها در نزد افکار عمومی مردود شده است. این طیف سیاسی مدتهاست که دچار زوال شده و بنا بر مستندات متعدد، فاصلهای پرناشدنی با ادعای خود تحت عنوان «اصلاحات» داشته و دارد.
یکی از نقاط ضعف جدی و به عبارتی پاشنه آشیل جریان اصلاحات، حوزه اقتصاد است. محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات با بیاعتنایی نسبت به معیشت و اقتصاد مردم، قائل به این رویکرد بوده و است که باید به دنبال توسعه سیاسی باشیم و نه توسعه اقتصادی.
در همین رابطه خاتمی- اسفند 92- در مراسم نهمین بزرگداشت دکتر تقی ابتکار گفته بود: «توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی و فرهنگی ممکن نیست.»
البته گفتنی است که جریان اصلاحات، توسعه سیاسی را نیز منوط به انفعال در سیاست خارجی در قالب «امتیازدهی یکطرفه و دائمی به آمریکا و اروپا» قلمداد میکند. انفعال در سیاست خارجی از سوی این جریان در مقاطع مختلف با پوششهایی ازجمله «تعامل با جهان» و «تنشزدایی در سیاست خارجی» و «گفتوگوی تمدنها» مطرحشده است.
تمرکز جریان اصلاحات بر مقوله توسعه سیاسی- با چاشنی ایدئولوژی زدایی و کرنش در مقابل نظام سلطه- و بیاعتنایی به توسعه اقتصادی، موجب شد تا دولت اصلاحات با محبوبیت بسیار پایین و کارنامه بسیار ضعیف به کار خود پایان دهد.
بهزاد نبوی پیش از آغاز دولت هشتم (دولت دوم اصلاحات)- 16 خرداد 1380- گفته بود: « ما قبل از دوم خرداد اعلام کردیم که خاتمی مرد اقتصاد نیست.»
محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب نیز در۳۰ بهمن ۱۳۷۹ گفت: «تیم اقتصادی دولت اصلاحات، تیم متجانسی نبود که بتواند مسائل را بهطور هماهنگ پیگیری کند. کسانی که در دولت سابق (سازندگی) تفکر سیاست تعدیل اقتصادی را تعقیب میکردند، با بنبست مواجه شدند و در دولت خاتمی هم قطعاً ناموفق عمل کردند و برای اقتصاد کشور مشکل ایجاد کردند.»
همچنین رسول منتجبنیا عضو مجمع روحانیون، تیرماه ۱۳۸۰ گفته بود: «مجموعه کابینه خاتمی با طرح ساماندهی اقتصادی هماهنگ نبود. این مدیران به سیاست تعدیل اقتصادی معتقد بودند. دستگاههای زیرمجموعه، موجب نابسامانی اقتصادی شدند که امروز بر جامعه حاکم است.»
محمد عطریانفر عضو مرکزیت کارگزاران نیز ۱۳ بهمن ۱۳۷۹ تصریح کرده بود: «تیم اقتصادی دولت، آلیاژی و شکننده است... رک بگویم. قابل قبول نیست که بعد از سه سال و نیم، تازه شاهد بروز اختلاف میان دو نظریه اقتصادی یک کابینه مشترک باشیم. تیم اقتصادی خاتمی آلیاژی است و آزمون و خطای زیادی داشته. به خاطر این ناهمگونی، نمیتوان کاری کرد.»
عیسی کلانتری وزیر کشاورزی دولت اصلاحات که پس از ادغام این وزارت در «جهاد کشاورزی» کنار رفت، شهریور ۱۳۸۰ گفت: «مشکل اصلی در سازمان مدیریت و برنامهریزی است. تا اینها سرکار هستند وضع بهتر از این نمیشود. سرمایهگذاری کشاورزی با سالانه ۲ درصد کاهش مواجه است. تفکر دولت این نبوده که با رونق کشاورزی به کشور کمک کند. تا آمدیم از کشاورز حمایت کنیم، انبوه محصولات به داخل سرازیر شد.»
علی عبدالعلیزاده وزیر مسکن دولت اصلاحات نیز ۲۵ تیر ۱۳۸۰ گفت: «مدیران دولتی، هیچ ریسکی را قبول نمیکنند و اگر کار را خراب کنند، مجازات نمیشوند. مدیران بخش خصوصی، با ندانمکاری مدیران دولتی، با ورشکستگی روبهرو میشوند. این سخنان، اعتراف من است.»
ناهماهنگی میان بخشهای اقتصادی دولت اصلاحات آنقدر شدید و عمیق شد که در نهایت خاتمی در اردیبهشت 1383 طهماسب مظاهری- وزیر اقتصاد- و محمد ستاریفر- رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی- را همزمان برکنار کرد و در بیان چرایی این اقدام گفت: «هر دو کمکهای شایانی را بهخصوص در تدوین طرح ساماندهی اقتصادی انجام دادند؛ اما در تعامل با یکدیگر جرقههایی میزدند که باعث ناهماهنگی میشد. ما با بررسیهایی که انجام دادیم، به منشوری مکتوب رسیدیم که بازهم این دو دستگاه به هر دلیل به یکدیگر چفت نشدند و من توفیق ایجاد تفاهم و هماهنگی را میان آنها نداشتم. یکسال و نیم از دولت باقی مانده. در این مدت، کار تازهای را نمیتوانیم انجام دهیم، تنها در چارچوب برنامه سوم حرکت میکنیم و در این مدت هماهنگی در میان اعضای دولت بسیار مهم است.»
جریان اصلاحات در پایان دولت خاتمی با کاهش شدید پایگاه اجتماعی مواجه شد. «علیرضا بهشتی» فعال سیاسی اصلاحطلب 27 آذر 97 در مصاحبه با روزنامه شرق گفته بود: «یکی از دلایل مهم تنهایی اصلاحطلبان در اواخر دولت دوم آقای خاتمی آن بود که از ابتدای دولت نخست، افرادی که مناصب دولتی را تصاحب کرده بودند، از تعامل با بدنه اجتماعی غافل شدند و فقط از مردم میخواستند که سر ایستگاههای انتخابات حاضر شوند و به کاندیداهای اصلاحطلب رأی بدهند...حتی رأی مردم به آقای خاتمی در سال ۸۰ نیز سلبی بود زیرا مردم میترسیدند که شرایط بهپیش از سال ۷۶ (دولت هاشمی رفسنجانی) بازگردد».
وی در ادامه تأکید کرد: «اصلاحطلبان باید بدانند مردم زینتالمجالس انتخابات نیستند که فقط رأی بدهند و بعد هیچکس به آنها پاسخگو نباشد... پس از شکلگیری دولت اصلاحات، رهبران اصلاحات...دچار یک ضعف عمیق و همچنین خطاهای بزرگی شدند. علاوه بر این، لایههای مختلف اجتماعی آرامآرام دیگر خود را اصلاحطلب نمیدانستند و به یاد داریم در زمان تحصن نمایندگان مجلس ششم، اصلاحات تنها ماند».
در سال 84 علیرغم آنکه خاتمی به صورت علنی و با تبلیغات فراوان از «مصطفی معین» در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کرد، اما وی با آرای بسیار پایین، در انتخابات شکست خورد. همچنین علیرغم تبلیغات سنگین و گسترده هاشمی، کروبی و مهرعلیزاده نیز در انتخابات ریاست جمهوری شکست خوردند.
دولت اصلاحات توسعه اقتصادی را بهپای توسعه سیاسی ذبح کرد و شاهکار خود در توسعه سیاسی را نیز تحول در سیاست خارجی قلمداد میکرد. این در حالی است که در یک نمونه، دولت خاتمی به آمریکا در مقابله با طالبان کمک کرد اما به جای تشکر و دستخوش، اتهام عضویت در محور شرارت را دریافت کرد.
در یک نمونه دیگر در حدفاصل سالهای 82 تا 84، توافق سعدآباد و پاریس و بروکسل میان ایران و ۳ کشور اروپایی امضا شد که با وجود انجام همه تعهدات از سوی ایران، تعهدات طرف اروپایی کاملاً زیرپا نهاده شد و تقریباً هیچ دستاوردی عاید ایران نشد.
کارشناسان و تحلیلگران، آشفتگی ستاد اقتصادی دولت خاتمی و بیاعتنایی دولت اصلاحات به معیشت مردم را یکی از دلایل اصلی شکست سنگین اصلاحطلبان در سال 84 عنوان کردند.
و اما تعداد قابل توجهی از مقامهای دولت خاتمی که اتفاقاً در سال 88 از اعضای ارشد ستادهای موسوی و کروبی بودند، در حدفاصل سالهای 92 تا 1400 در مناصب ارشد اقتصادی در دولت روحانی منصوب شدند؛ از جهانگیری و نوبخت تا آخوندی و نعمت زاده و زنگنه و شریعتمداری و عیسی کلانتری و محمدعلی نجفی و...
همین مدیران دولت اصلاحات در پایان دوران هشتساله دولت روحانی- که از آن میتوان به دولت سوم و چهارم خاتمی نیز یاد کرد- قوه مجریه را با تورم حدود 60 درصد و شاخص فلاکت 46 درصد و بدهی سرسامآور به دولت سیزدهم تحویل دادند.
در دولت روحانی- دولت سوم و چهارم خاتمی- طولانیترین رشد اقتصادی منفی سه دهه اخیر رقم خورد و مشکلات عدیدهای در اقتصاد کشور و معیشت مردم ایجاد شد.
انتهای پیام/